(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)
(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)

(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)

آیینه ای رو به آسمان

به نام عشق و خدای عاشقان

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

(( دوباره آغاز می کنم ))

سلام دوستان و عزیزان همراه و شاید عاشق . از این که مدت ها ننوشتم معذرت می خواهم . راستش آمادگی نوشتن را نداشتم . خیلی حالم بد بود . بماند...

از امروز شروع به نوشتن می کنم . ولی نمی دانم چگونه بدون او بنویسم . راستش خیلی روزگار به سختی می گذرد . مدتی زیاد است که صدایش را نشنیده ام . خیلی دلتنگم . هر شب به ستاره ها نگاه می کنم و با عشقم درد دل می کنم . به او می گویم که این جا هیچ کس نیست که مرا به اندازه تو دوست داشته باشد . هیچ کس نیست که حتی فقط بفهمد که یک عاشق به دور از معشوقش چه حالی دارد . شاید بیایی و ببینی که چه نوشته ام شاید هم نه ولی باز هم می نویسم و می خوانم و می شوزم و می سازم و هنوز هم با ستاره ها و ماه و فرشتگان مخفلمی گیرم و در جای خالی تو گل سرخ می نشانم . از آن وقت که رفته ای دیگر از روز ها بیزار شده ام و دعا می کنم که ای کاش همیشه جهان در شب به سر می برد آخر فقط شب هاست که گویی فرشته ای به دیدار من می آید و از تو برایم خبر می آورد در حالی که روز ها من از تو بی خبرم .

این بی خبری بیش از هر چیزی مرا می آزارد . هر روز هر ساعت و هر ثانیه این فکر همراه من است که عسل من الان چه می کند آیا در شادمانی به سر می برد یا باز هم این آدمیان بی خبر از احساس که همچئن شیاطینی شده اند به قلبلش هجوم می برند . خدایا اگر چنین باشد او بدون من چه می کند . من که دیگر همراه او نیستم که بتوانم اندکی از بار غم های او بکاهم و کمی دلش را آرامش دهم . دیگر او از دست دنیا و جور و جفای آن به چه کسی شکایت برد .

خدایی که تو را دوست می دارم و تو نیز مرا دل عسلم را همان روز جدایی به تو سپردم پس تو خود که خدای عاشقانی مراقبش باش . مراقب من هم باش . خدایا بهار را به جهان هدیه کردی به دل خسته او هم بهاری تازه و صد چندان را هدیه کن . مگذار که روزگار او را به تنگ آورد . خود از بار سختی هایش بکاه . همیشه شمع مجودش را با آتشی از عشق فروزان نگاه دار که تو خود سرچشمه عشق و محبتی . خدایا تو عاشقان را دوست داری زیرا که اینگونه به تو شبیه ترند پس عشقی که به ما عطا کردی از ما مگیر و هر لحظه بر آن بیفزا هر چند آتشش هر لحظه سوزنده تر می شود ولی تو خود می دانی که سوختن در این آتش زیباترین لحظات برای ماست و در پایان خدایا به ما این توفیق را نیز عطا کن که عاشقی را به اهل دل بیاموزیم همانگونه که تو به ما آموختی . این هم دعای آغاز سال که همچنین امیدوارم خداوند برای تمامی شما که در طلب وصال او هستید این چنین مقدر کند . الهی آمین .

منتظر آثار قلم من باشید . اگر توفیق داشته باشم هر روز می نویسم .

همچنین از کسانی که تازه به جمع ما می پیوندند می خواهم که اگر می خواهند بیشتر با ما الفت داشته باشند از آغاز نوشته های من را بخوانند . اینگونه بهتر نوشته های جدید و بعدی را خواهند فهمید .

با تشکر ایمان

(( عشق معیار ارزش))

هر بار که به عشقم فکر میکنم ذهنم به زیبایی ها آراسته می شود . هربار که به ستاره ها درون آسمان شب می نگرم به یاد بی انتهایی دنیا و قدرت مظهر عشق یعنی خدا می افتم که او نیز مظهر زیبایی هاست . هر بار که در آسمان نیمه شب دست در دست معشوقم به پرواز در می آیم و به خدای می رسم به زیبایی گریه های شبانه عارفان در آن هنگام دست می آبم . در این هنگام  به خود می بالم که عاشقم و نیز خدا را شکر می کنم که عاشقم و می نویسم (( عشق مظهر شادی )) .

آری ای انسان ها بدانید که اگر به عشق واقعی دست یافتید شاداب ترین نه غمگین ترین با ارزشترین نه بر باد رفته ترین و همچنین عزیزترین انسان نزد خدایید . عاشقان گرچه به ظاهر غمگینند ولی در آن هنگام به اوج شادی عشق که سوختن در شعله آن است رسیده اند و اینگونه هر لحظه بالاتر می روند . عاشقان گرچه در این روزگاران بی ارزش در نزد انسان ها ی مادی اند و بر باد رفته محسوب می شوند اما بدانید که خدایم برایشان ارزشی فراوان قائل است و آن هستند که عزیزترین در نزد اویند. زیرا آنهایی که خدا را به خاطر ترس از آتش جهنم دوست دارند و او را عبارت می کنند عبادتشان عبادت بندگان و بردگان است پس ارزشی ندارند . همچنین انسان های که خدا را به خاطر نعمتهای بهشتی عبادت می کنند عبادتشان عبادت تجار است و آن ها نیز ارزشی ندارند . من نمی گویم که این انسان ها به بهشت خداوند نمی رسند . می رسند اما این انسان ها ارزش وجودی ندارند و همین ارزش وجودی است که باعث می شود خادیم بگوید انسان می تواند به مقام خلافت من دست یابد . حال سوال این است که چه انسان هایی این ارزش وجودی را دارند پس به دسته سوم انسان ها اشاره می کنم . انسان هایی که نه به خاطر ترس از آتش نه به خاطر نعمت های بهشتی عبادت می کنند بلکه این نعمت ها برای آن ها هیچ ارزشی ندارد و این انسانها عاشقانی هستند که خدارا به خاطر عشق عبادت می کنند . خدا را عبادت می کنند زیرا که چون آن ها نه تنها عاشق بلکه مظهر عشق است و این سوز و گداز درون سیته خود را از او دارند . از همان عشقی که باعث آفرینش آن ها شده . این انسان ها فقط برای دیدار مظهر عشق او را عبادت می کنند و فقط برای رسیدن به درگاه او تلاش می کنند . خوشی های دنیا را لطف او تلقی می کنند و سختی های آن را آزمون عشق . پس خود به من بگوید که دیگر کی می شود که این انسان ها اندهگیم بشوند در حالی که هر آنچه خداوند بر آن ها روا می دارد از جان  دل می پذیرند و به هیچ چیز این دنیای فانی که آن را سرای آزمایش می پندارند شکایتی ندارند . ناز و ادای معشوق را به جان خریدارند و نظری از گوشه چشمش روح و روانشان را جلا می دهد و اینگونه پیش می روند بر آن امید که مظهر عشق آن ها بپذیرد و به ناز و ادای خود پایان دهد و دیگر اهلش می داند که آن لحظه چه شور و حالی دارد ... .

((و پس از آن نیز در درگاه او به انتظار معشوق خود می نشینند.))  

(( ایمان - دنیا - خدا - ستارگان و ماه می گریند ))

به خدا قسم عسل عشق من و نور و چو خورشید من است

همه ی باور و امید من و نور دو چشمان من است

ستارگان امشب ماوای من عشق من اند. امشب دوباره دست دردست ماه می دهیم شاید دوباره او نیز صدای ما را به  هم  برساند. امشب پس از مدتی  دراز به دیدار خدای می رویم ولی نه این بار دست در دست هم . امشب با خدا شروع به درد دل می کنیم ولی نه این بار در کنار هم . امشب من به خدا می گویم که دلم سخت گرفته و دگر طاقت دنیا را ندارم . فرشتگان را امشب واسطه می کنم شاید که خدا این بارنیز مرا به واسطه ی آن ها بپذیرد آخر این بار دیگر عسل را به همراه ندارم تا به آسانی  به درگاهش  راه یابم ولی می دانم با این حال نشانی که از او به همراه دارم  و تنها در پیشگاه او نمایان می شود جواز عبوم خواهد بود . امشب محفل زیبایی به پاست . امشب خدایم فرشتگان را به دیدار عاشقی می فرستد که مدت هاست از معشوق خود بی خبر است . امشب از خدایم می خواهم که عسلم را میهمان این محفل نکند آخر می ترسم که او از گریه من آزرده خاطر شود . امشب فقط من و خدای من و فرشتگان خواهیم بود و ماه و ستارگان روضه خوان این مجلس . و حال ایمان - خدا - فرشتگان - ستارگان و ماه می گریند .

کمی تفکر کنید... .

 

 

 

 

 

(( هنوز ...))

هنوز عاشقم...