(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)
(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)

(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)

آیینه ای رو به آسمان

(( عشق معیار ارزش))

هر بار که به عشقم فکر میکنم ذهنم به زیبایی ها آراسته می شود . هربار که به ستاره ها درون آسمان شب می نگرم به یاد بی انتهایی دنیا و قدرت مظهر عشق یعنی خدا می افتم که او نیز مظهر زیبایی هاست . هر بار که در آسمان نیمه شب دست در دست معشوقم به پرواز در می آیم و به خدای می رسم به زیبایی گریه های شبانه عارفان در آن هنگام دست می آبم . در این هنگام  به خود می بالم که عاشقم و نیز خدا را شکر می کنم که عاشقم و می نویسم (( عشق مظهر شادی )) .

آری ای انسان ها بدانید که اگر به عشق واقعی دست یافتید شاداب ترین نه غمگین ترین با ارزشترین نه بر باد رفته ترین و همچنین عزیزترین انسان نزد خدایید . عاشقان گرچه به ظاهر غمگینند ولی در آن هنگام به اوج شادی عشق که سوختن در شعله آن است رسیده اند و اینگونه هر لحظه بالاتر می روند . عاشقان گرچه در این روزگاران بی ارزش در نزد انسان ها ی مادی اند و بر باد رفته محسوب می شوند اما بدانید که خدایم برایشان ارزشی فراوان قائل است و آن هستند که عزیزترین در نزد اویند. زیرا آنهایی که خدا را به خاطر ترس از آتش جهنم دوست دارند و او را عبارت می کنند عبادتشان عبادت بندگان و بردگان است پس ارزشی ندارند . همچنین انسان های که خدا را به خاطر نعمتهای بهشتی عبادت می کنند عبادتشان عبادت تجار است و آن ها نیز ارزشی ندارند . من نمی گویم که این انسان ها به بهشت خداوند نمی رسند . می رسند اما این انسان ها ارزش وجودی ندارند و همین ارزش وجودی است که باعث می شود خادیم بگوید انسان می تواند به مقام خلافت من دست یابد . حال سوال این است که چه انسان هایی این ارزش وجودی را دارند پس به دسته سوم انسان ها اشاره می کنم . انسان هایی که نه به خاطر ترس از آتش نه به خاطر نعمت های بهشتی عبادت می کنند بلکه این نعمت ها برای آن ها هیچ ارزشی ندارد و این انسانها عاشقانی هستند که خدارا به خاطر عشق عبادت می کنند . خدا را عبادت می کنند زیرا که چون آن ها نه تنها عاشق بلکه مظهر عشق است و این سوز و گداز درون سیته خود را از او دارند . از همان عشقی که باعث آفرینش آن ها شده . این انسان ها فقط برای دیدار مظهر عشق او را عبادت می کنند و فقط برای رسیدن به درگاه او تلاش می کنند . خوشی های دنیا را لطف او تلقی می کنند و سختی های آن را آزمون عشق . پس خود به من بگوید که دیگر کی می شود که این انسان ها اندهگیم بشوند در حالی که هر آنچه خداوند بر آن ها روا می دارد از جان  دل می پذیرند و به هیچ چیز این دنیای فانی که آن را سرای آزمایش می پندارند شکایتی ندارند . ناز و ادای معشوق را به جان خریدارند و نظری از گوشه چشمش روح و روانشان را جلا می دهد و اینگونه پیش می روند بر آن امید که مظهر عشق آن ها بپذیرد و به ناز و ادای خود پایان دهد و دیگر اهلش می داند که آن لحظه چه شور و حالی دارد ... .

((و پس از آن نیز در درگاه او به انتظار معشوق خود می نشینند.))  

نظرات 2 + ارسال نظر
غریبه چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 05:11 ب.ظ

من نمیدونم چرا اینقدر نارارحتی خودت شمردی ببینی چند تا کلمه منفی تو متن به کار بردی تو میگی عشق مظهر شادیه!!!

شادی عشق در غم دنیاست . تا از دست این نامردمی ها و بی وفایی و پستی دنیا خسته نشی نمی تونی به شادی عشق برسی .

رضا پنج‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:27 ب.ظ

چرا دیگه نمی نویسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد