(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)
(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)

(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)

آیینه ای رو به آسمان

سگ شانسی

امروز 5شنبه

روز خوبی بود چون صبح مه تموم شهرو گرفته بود و تا عصر همون طور بود.

اما اصلا شب خوبی نیست چون هیچکس پیدا نشد که با هم بیرون بریم یا تفریح کنیم.

شاید برم باشگاه یه سری بزنم.

خیلی حالم گرفتست.

اصلا خوب نیستم.

اینم از تعطیلی من.

به این میگن سگ شانسی...

بازم خوابتو دیدم

یه شب دلم گرفت و یه گوشه ای نشستم

مثل همون قدیما بهونتو گرفتم

آسمونم همون شب تا صبح برام می بارید

گریه می کردم و اون به حال من می نالید

شب بود و آسمونی پر از ستاره و ماه

نفس کشیدنامم حالا شده مثل آه

خواب اومد و منو برد یه جای دور و قشنگ

پشت در خونتون رسیدم و زدم زنگ

وقتی که آروم آروم تو درو وا می کردی

از توی قلبم انگار منو صدا می کردی

وقتی که صورتت رو چشمای من می دیدن

اشکای دونه دونه رو گونه هام چکیدن

فرشته قشنگم، ترانه زندگی

می شه دوباره بازم بیام خونت مهمونی؟

این همه مهر و وفا رو هیچ کجا ندیدم

دلم هواتو کرد و بازم خوابتو دیدم

انسان بودن یا حیوان بودن؟

هر صبح بیدار میشم.

تا شب چیکار می کنم؟

آب و غذا می خورم.

یا مثل سگ تا شب جون می کنم یا درس می خونم.

خیلی هنر کنم یه ذره هم احمقانه می خندم.

به اندازه کل کائنات غصه درسای نخونده و کارای نکرده رو می خورم.

به اندازه 100 برابر قبلی هم غصه 10 سال دیگه رو می خورم.

همینطوری می گذرونم و یه لحظه تو فکر 10 سال دیگه میفتم می میرم.

کاش حیوون بودم تا حداقل مزه آب و غذایی که می خوردمو می فهمیدم.

رفتم استدیو

یکشنبه بود و عید غدیر.

پس از مدت ها بالاخره قسمت شد و به اسرار یکی از دوستای دانشگاه به استدیو رفتم.

صبح 8 صبح بیدار شدم (خیل سخت بود آخه تا 2 دیشب بیدار بودم) فرصت صبحانه نبود؛ چندتا خرما خوردم و یه تکه نون خشک و رفتم.

ساعت 9:30 اونجا بودم. فرهاد-دوستمو می گم- به گرمی ازم استقبال کرد.

خلاصه بگم که تا ساعت 2 بعد از ظهر اون می زد و ما می خوندیم. از سنتی گرفته تا انواع پاپ و رپ.

خیلی خوشش اومد و تصمیم به همکاری گرفتیم. قرار شد در زمینه سبکی مابین سنتی و پاپ شبیه احسان خواجه امیری کار کنیم و اگه خدا خواست و مشکل مالی من برطرف شد اول یک آلبوم بدون مجوز برای سایت و بعد از اون با بررسی بازخورد کار مجوز بگیریم و کاررو ادامه بدیم.

این مطلب برای یه نفر خیلی ارزشمنده که امیدوارم حتما بخونه البته اگه هنوز ...

***

بذارین حالا که یه فرصت برای نوشتن پیش اومد یه مقدار از زندگیم هم بگم.

در حال حاضر ترم سوم دانشگاه در رشته مهندسی مکانیک هستم.

در عین حال در 2 زمینه به صورت جدی و یک زمینه به صورت غیر جدیدارم کار می کنم.

وقت برای ورزش ندارم و این موضوع داره به روح و جسمم آسیب می زنه.


***

فکر نکنید که این همه مشغله منو از خودم دور کرده برای همینه که می گم هنوز عاشقم...