(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)
(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)

(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)

آیینه ای رو به آسمان

شاید منم مدتهاست غرق شدم و خبر ندارم

دریا واسه کشتیای بی سر نشین جا نداره

پس من چرا غرق بودم تهران که دریا نداره

این گوشه از شهر، امنه من سعی کردم نمیرم

اینقدر نمیرم که آخر این گوشه پهلو بگیرم

تو سالها سرنشین این گوشه از شهر بودی

اما با من که همیشه همسایتم قهر بودی

♫♫♫

آرامش قبل طوفان ابروی اون روی ماهه

اخمت به من گفت هر شب طوفان سختی تو راهه

چند روز، چند سال ، چند قرن

از رد پامون گذشته

قلبم به عمره یه تاریخ

از این خیابون گذشته

قلبم مثه گوش ماهی با موج موهات رفیقه

عشق من این تنگ کوچیک ، کوچیکه اما عمیقه

دریا واسه کشتیای بی سر نشین جا نداره

پس من چرا غرق بودم تهران که دریا نداره

♫♫♫

هرجا پی یت رفته بودم دلتنگ برگشته بودم

آشفته و خسته انگار از جنگ بر گشته بودم

من خوب بودم تا یه شهر با خشکسالیش بدم کرد

خوب شد خدا رحم کرد و عشق تو دریا زدم کرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد