-
(( باز هم محرم ))
جمعه 6 بهمنماه سال 1385 13:22
محرم آمد و یک کوله بار از خاطره در دل من باز جان پیدا کند آمد و هر دم صدای کودکان از نینوا باز بلوایی دگر بر پا کند **** باز هم آواز غم سر می دهیم کوچه را با پوششی از عشق زیبا می کنیم مسجد سبز محل حالا دگر مشکی شده گویی از غم های زینب ماتمی بر پا شده باز هم با بچه ها در هیئت لب تشنگان کوچه را با هم مسقف می کنیم زیر آن...
-
مستی
دوشنبه 2 بهمنماه سال 1385 18:55
-
((عشق))
شنبه 23 دیماه سال 1385 16:25
((عشق)) از همان روزی که عاشق گشتم و مجنون تو از شفق تا صبح گریان بودم و در یاد تو بر کسان گفتم که عاشق گشتم از نور ماه لیک بر کس من نگفتم نام همچون ماه تو بر خودم گفتم که گویم درد دل بر لیلی ام من ندانستم که هستی عاشق مجنون تو خواب می دیدم که هستم در کنارت ای صنم شمع من بودی و من پروانه ای در گرد تو چون شفق از باختر...
-
بازگشت
شنبه 23 دیماه سال 1385 16:19
-
تا حالا فقط همین بیشترش برای بعد********************************
سهشنبه 19 دیماه سال 1385 14:27
-
((مه شه یاد))
یکشنبه 26 آذرماه سال 1385 15:12
مه شه یاد که دل تنگ بود دو سه ماهی که رخم زرد بود مه شه یاد که با رفتن او پر و بالم به جهان بسته بود مه شه یاد که دیدار رخش به دلم ماند و این سخت بود کی شود باز بیاید که دلم به رخ ماه شبم شاد بود
-
عصر یخبندان
شنبه 18 آذرماه سال 1385 21:01
-
((شب های دوری))
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1385 20:06
دلم از خون پر از اشک دو چشمم شده زان روز که دیگر خبری از دل تو بر من بیچاره نیامد دیگر شبم از ناله پر و غم به دلم ناله و خالی تر از آن روز که می میرم و تنها و غریبم دیگر نور مهتاب خموش و رخ خورشید سیاه و همه دنیا به سرم گشته خراب و هم دمی دردل شب این دل دیوانه ندارد دیگر آسمان ابر و زمین خیس و من این جا تک تنها و قلم...
-
سرگشتگی من
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1385 19:53
-
از وصال تا هجران
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1385 19:49