(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)
(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)

(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)

آیینه ای رو به آسمان

(( باز باران ))

با ز باران  در خیابان 

باز  هم  من   زیر   باران 

باز  هم   تنهای   تنها 

می روم   تا   روز   پایان 

باز هم یک شعر زیبا 

می نویسم         اشکباران 

باز هم تر شد کویری 

می نویسد     قصه   ایمان 

باز  هم  بی  تابیم  را 

می دهم  بر  چشمه ساران 

از غمی دیرینه اکنون 

غنچه ها    روید    فراوان 

باز  آمد   آن   فرشته 

گوهری  یکتا  ز رضوان 

باز  می خواند   برایم 

از  بهار  و  سبزه  زاران 

باز هم من می سرایم 

از  مه  و خورشید   تابان 

تا که شاید جا  بگیرد 

ریشه در خاک از درختان 

زندگی از سر  بگیرد 

غنچه ها   در  بیشه زاران 

 

من اشعار شاعران بسیاری را خوانده ام و این را هم می دانم که هر معنای منطقی برداشت شده از شعر می تواند صحیح باشد اما همیشه دوست داشتم بدانم که دقیقا منظور شاعر چه بوده و خود می خواسته چه مفهومی را منتقل کند اما افسوس که جز در مواردی معدود این تلاش بی ثمر می ماند. 

به همین دلیل از این پس تا آنجا که برایم مقدور باشد اشعارم را همراه با زمان و حال و هوای هنگام سرودن می نویسم.  

این شعر هم آهنگ با شعری کودکانه که برای هر ایرانی آشناست سروده شده و ملیت من و علاقه به ویژگی های دوران کودکی را همراه با مفاهیم طبیعی و نهایت احساسات آرمانی ام به تصویر می کشد. 

 سیر من در این شعر بهره بردن از فضای شاعرانه و طبیعی برای تصفیه و آرامش خود و سپس خوانندگان و سرانجام جوامع که آرمان من است می باشد. 

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی جمعه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:50 ب.ظ

سلام
وبلاگ خوبی دارید
لطفا برای تهیه جدیدترین مجموعه های آموزشی شامل برنامه نویسی گرافیک دوبعدی و سه بعدی به سایت ما سر بزنید
با کمترین قیمت و بهترین کیفیت
www.learnguide.net
منتظر شما هستیم

evilE LoVe شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:32 ق.ظ http://www.sasare.blogsky.com

وبت قشنگه گلم ولی زیادی خشکش کردی ناراحت نشی به ما هم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد